جامدادی

به دور از هیاهوی تکرار ها و قیل و قال های دنیای ماشینی با خود نجوا میکنم

جامدادی

به دور از هیاهوی تکرار ها و قیل و قال های دنیای ماشینی با خود نجوا میکنم

تهی

شاکی بود که چرا از او نمینویسم شاکی تر شد وقتی گفتم چون دلم نمیخواد و...

راستی چرا از او نمینویسم؟درد چه باشد درد است؟کاش میدانست من اینجا از دردهایم مینویسم و او درد نیست بماند که درمان هم نیست اما...

اینجا را دوست دام اما علی رغم میلم به گمانم زودی حذف خواهد شد...

باز آمدم

نه در باران نه با اسب نه با چتر نه با نان اما آمدم باز....و دعا میکنم دوباره غیبم نزند!